شبانه رد شدم از مرزهای تنپوشت
شنبه, ۱۱ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۱۰:۵۶ ق.ظ
شبانه رد شدم از مرزهای تنپوشت
به من اقامت دائم بده در آغوشت
سیاه بخت تر از موی سربهزیر تو باد
هرآن کسی که سرش را نهاد بر دوشت
شبی ببوس در آیینه طلعت خود را
که بیم روز مبادا شود فراموشت
زمان خلق تو آهو بریده نافت را
دو مرغ عشق اذان گفتهاند در گوشت
دلی که میشکنی از کسان حلالت باد
به شیشه خونجگرها که میکنی، نوشت!
به خواب میروی و چشم عالمی نگران
غمیست منتظران را چراغ خاموشت
شهید اول این بوسهها منم، برخیز
نشان بزن به لب آخرین کفن پوشت
علیرضا بدیع
۹۵/۰۲/۱۱