شبیه باد، همیشه غریب و بیوطن است
چهارشنبه, ۲۳ دی ۱۳۹۴، ۰۸:۴۶ ق.ظ
شبیه باد، همیشه غریب و بیوطن است
چقدر خسته و تنها، چقدر مثل من است
کتاب قصّه، پر از شرح بیوفایی اوست
اگرچه او همهی عمر، فکر ما شدن است
چه فرق میکند عذرا و لیلی و شیرین؟
که او حکایت یک روح در هزار تن است
قرار نیست، معمّای سادهای باشد
کمی شبیه شما و کمی شبیه من است
کسی که کار جهان لنگ میزند بی او
فرشته نیست، پری نیست، حور نیست، زن است
مژگان عباسلو
۹۴/۱۰/۲۳