هم‌قافیه با باران

شبی آغوش روی ِ سایه ات وا کرده ای هرگز؟

پنجشنبه, ۱۶ بهمن ۱۳۹۳، ۰۷:۰۰ ب.ظ

شبی آغوش روی ِ سایه ات وا کرده ای هرگز؟
خودت را اینهمه دلتنـــگ معنا کرده ای هرگز؟

دلت کرده هوای ِ سالهای ِ دور ِ خوشبختی؟
دوباره کفشهای ِ کودکی پا کرده ای هرگز؟

پس از عمری سراغ از خود گرفتن ها از این و آن
خودت را از سفر برگشته پیدا کرده ای هرگز؟

شبیه ِ خود کسی را دیده ای در چارچوب ِ در؟
خودت را تنگ در آغوش ِ خود جا کرده ای هرگز؟

خوشآمد گفته ای با ذوق و لرزیده دلت از شوق؟
بفرمـــا تو و هی این پا و آن پا کرده ای هرگز؟

اتاقی دنج ِ تنهایی، چه خوشحالم که اینجایی
میان ِ گریه هایت جشن برپا کرده ای هرگز؟

تو هم مثل ِ منی انگار، تنها همدمت دیوار
گله از بی وفایی های ِ دنیا کرده ای هرگز؟

شماره داده ای وقت ِ خداحافظ ؟ به زیر لب :
"بیا از این طرفها باز" نجوا کرده ای هرگز؟

به رسم ِ یادگاری، عاشقانه زیر ِ شعرت را
تو هم مانند ِ من با بغض امضا کرده ای هرگز؟

کنـــــار ِ صندلی ِ خالی و یک زیر سیگاری
دو فنجان چای ِ یخ کرده تماشا کرده ای هرگز؟

شب است و باز باران پشت ِ شیشه ساز رفتن زد
خودت را بدرقه تا صبح ِ فردا کرده ای هرگز؟

شهراد میدری

۹۳/۱۱/۱۶
هم قافیه با باران

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
هم قافیه با باران