شب آمده ست از همه سو اما، پیداست آفتاب نمیمیرد (ماهیان دست بسته...)
پنجشنبه, ۲۸ خرداد ۱۳۹۴، ۰۱:۴۰ ق.ظ
شب آمده ست از همه سو اما، پیداست آفتاب نمیمیرد
دل، آن دلی که عزم سفر دارد، هنگام اضطراب نمیمیرد
ای ماهیان گمشده در طوفان، هستید و نیستید، خدا را شکر
دریا همین که میل خطر دارد، جز کف، به جز حباب نمیمیرد
از (کربلای چار) خبر دارم، از عزم بی نهایت سربازان
گفتند: بی شکایت میمیریم، صد شکر انقلاب نمیمیرد
اروند گریه کرد چنین روزی، بود این شکست اول پیروزی
در چشمهای خوف و رجا دیده، آن خاطرات ناب نمیمیرد
ای دشمنان سمت خطر رفته، آه ای شهابهای هدر رفته
آری ستارهها همه میمانند، امشب به جز شهاب نمیمیرد
دستی که بال روشن پرواز است، دستی که دست روشن اعجاز است
دستی که بسته هم بشود باز است، این دست با طناب نمیمیرد
ای ماهیان زنده بفرمایید، برگشتهاید و زنده تر از مایید
دریا نرفتهها هم میدانند، ماهی درون آب نمیمیرد
امیرعلی سلیمانی
۹۴/۰۳/۲۸