شب است و باز مثل ماه بالای سرم هستی
شنبه, ۱۲ اسفند ۱۳۹۶، ۰۹:۲۰ ق.ظ
شب است و باز مثل ماه بالای سرم هستی
میان خواب و بیداری کنار بسترم هستی
منِ بیسرزبان را میبَری سمتِ غزل گفتن
در این بیدستوپاییهای من، بال و پرم هستی
محال است این همه اعجاز را ایمان نیاوردن
تو با آن چشمهای مهربان پیغمبرم هستی
نشان عشق من هم بر دل است و هم به پیشانی
در آغوش تو فهمیدم که نیم دیگرم هستی
غزلهایم تماماً خط به خط بوی تو را دارد
تو تنها روح حاکم بر تمام دفترم هستی
بکُش یک شب مرا و خونبهایم را بگیر از عشق
تو که عمری به قصد کُشتنم همسنگرم هستی
بهمن صباغ زاده
میان خواب و بیداری کنار بسترم هستی
منِ بیسرزبان را میبَری سمتِ غزل گفتن
در این بیدستوپاییهای من، بال و پرم هستی
محال است این همه اعجاز را ایمان نیاوردن
تو با آن چشمهای مهربان پیغمبرم هستی
نشان عشق من هم بر دل است و هم به پیشانی
در آغوش تو فهمیدم که نیم دیگرم هستی
غزلهایم تماماً خط به خط بوی تو را دارد
تو تنها روح حاکم بر تمام دفترم هستی
بکُش یک شب مرا و خونبهایم را بگیر از عشق
تو که عمری به قصد کُشتنم همسنگرم هستی
بهمن صباغ زاده
۹۶/۱۲/۱۲