شب است و باغچههای تهی ز میخک من
پنجشنبه, ۲۶ اسفند ۱۳۹۵، ۰۲:۴۳ ب.ظ
شب است و باغچههای تهی ز میخک من
و بـــوی خاطــــرهها در حیــــاط کوچک من
حیاط خلوت من از سکوت سرشار است
کجاست نغمه غمگینت ای چکاوک من؟
به سکّه سکّه اشکم تو را خریدارم
تویی بهــای پساندازهای قلّک من
بگیر دست مرا ای عـــروس دریایی
بیا به یاری دنیای بی عروسک من
تورا به رشتهای از آرزو گـره زدهاند
به پشت پنجره سینه مشبّک من
کسی نیامده - حتّی کلاغهای سیاه –
به قصد غارت جالیــــز بی مترسک من
کبوترانه بیـــا تخـــم آشتـــــی بگذار
میان گودی انگشتهای کوچک من
شب است و خواب عمیقی ربوده شهر مرا
کجــاست شیطنت کودکـــی و سوتک من؟
بترس ازاین همه لولو که پشت پنجره اند
بخواب شعر قشنگم، بخواب کودک من...
سعید بیابانکی
و بـــوی خاطــــرهها در حیــــاط کوچک من
حیاط خلوت من از سکوت سرشار است
کجاست نغمه غمگینت ای چکاوک من؟
به سکّه سکّه اشکم تو را خریدارم
تویی بهــای پساندازهای قلّک من
بگیر دست مرا ای عـــروس دریایی
بیا به یاری دنیای بی عروسک من
تورا به رشتهای از آرزو گـره زدهاند
به پشت پنجره سینه مشبّک من
کسی نیامده - حتّی کلاغهای سیاه –
به قصد غارت جالیــــز بی مترسک من
کبوترانه بیـــا تخـــم آشتـــــی بگذار
میان گودی انگشتهای کوچک من
شب است و خواب عمیقی ربوده شهر مرا
کجــاست شیطنت کودکـــی و سوتک من؟
بترس ازاین همه لولو که پشت پنجره اند
بخواب شعر قشنگم، بخواب کودک من...
سعید بیابانکی
۹۵/۱۲/۲۶