شب دوباره خیمه می زند باز پرستاره می شوم
دوشنبه, ۲۷ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۳:۰۵ ب.ظ
شب دوباره خیمه می زند
باز پرستاره می شوم
قطره
قطره
می چکد دلم زلال
شعر واره می شوم
امشب از غریبگی پرم
بی صدا به کنج خلوت دلم نشسته ام
ذره ذره ام
پر از طنین نینواست
خلوتم ،
پر از خداست
ای چراغ ناگزیر
امشب از زلالی عطش لبالبم
چشمهایم از فرات موج می زند
سربه سر دلم نشان خیمه های سوخته ست
وه! چه روشن است امشبم!
در به در به جستجوی آن صدای گمشده
- آن طلوع تا همیشه
آن شروع تا هنوز -
می روم به سمت جاده های ناشناس
کربلای من کجاست ؟
آی نا کجای گمشده !
ای چراغ ناگهان !
امشبی لبالب از طلوع کن مرا
من هنوز ناسروده مانده ام
من هنوز نیستم
شروع کن مرا !
محمد رضا روزبه
۹۵/۰۲/۲۷