هم‌قافیه با باران

شب ها که بی قرار توام تار می زنم

دوشنبه, ۱۲ مهر ۱۳۹۵، ۰۷:۳۶ ق.ظ

شب ها که بی قرار توام تار می زنم
گویی که ضجه بر سر آوار می زنم

می خوانم از وفای تو هرشب برای ماه
در دل ولی جفای تورا جار می زنم

چون نقطه ی فتاده به گرداب دایره
برقلب خسته سوزن پرگار می زنم

خواهم که برملا نشود آتش درون
برزخم کهنه مرهم انکار می زنم

وقت سحر که آب دوچشم از سرم گذشت
خود را به حکم عشق توبردار می زند

وقتی به کینه زلزله ها هم قسم شدند
افتاده بر مزار خودم زار می زنم

از خویشتن بریده و با خود غریبه ام
وقتی که مست سجده دم از یار می زنم

 خونی ست تازه به رگهای خانه  آن زمان
عکس تورا به سینه ی دیوار می زنم

مرتضی برخورداری

۹۵/۰۷/۱۲
هم قافیه با باران

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
هم قافیه با باران