هم‌قافیه با باران

شرابی تلخ می خواهم بیاور درد بسیار است

جمعه, ۲۴ بهمن ۱۳۹۳، ۰۷:۲۴ ب.ظ

شرابی تلخ می خواهم بیاور درد بسیار است

که من می سوزم و می سازم و نامرد بسیار است


شبیه کوه بغض آتشینم را فرو خوردم

که صبر و طاقت این آدم خونسرد بسیار است


چه از من مانده جز دستان خالی و دلی لبریز..

درختی که به پایش خاطرات زرد بسیار است


دلم خوش بود تنها از منی من از توام افسوس

به دور خانه ی معشوقه ها شبگرد بسیار است


بلای خانمان سوزی که می گویند یعنی تو

بلاهایی که عشقت بر سرم آورد بسیار است


به من گفتی برای ماندنت دیگر دلیلی نیست

-به دنیال تو می آیم- نرو برگرد...بسیار است


سیدعلیرضا جعفری

۹۳/۱۱/۲۴
هم قافیه با باران

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
هم قافیه با باران