شمعی شدم که بی تو به سوسو درآمده ست
چهارشنبه, ۱۷ شهریور ۱۳۹۵، ۱۰:۳۸ ب.ظ
شمعی شدم که بی تو به سوسو درآمده ست
سوسو کنان دوباره از این سو درآمده ست
چشمم ز گنبد تو خود ماه آمده
ابرو به صحن رفته و چاقو درآمده ست
اصلا برای اینکه شود خاک پای تو
بالای چشم های من ابرو درآمده ست
هرشب گر از حوالی گنبد گذشته است
حق می دهم که ماه به زانو درآمده ست
زانو زده ضریح و برای نوازشم
ازکتف مرقد تو دو بازو درآمده ست
ازگوش پا گذاشته در سینه یا رضا
ازبین لب به عشق تو یاهو درآمده ست
درصحن جامع آمده گرگی به شکل من
از صحن انقلاب تو آهو درآمده ست
مهدی رحیمی
۹۵/۰۶/۱۷