شور بپا می کند، خون تو در هر مقام
جمعه, ۹ مهر ۱۳۹۵، ۰۲:۴۳ ق.ظ
شور بپا می کند، خون تو در هر مقام
می شکنم بی صدا در خود ، هر صبح و شام
باده به دست تو کیست؟ طفل شهید جنون
پیر غلام تو کیست؟ عشق علیه السلام
در رگ عطشانتان، شهد شهادت به جوش
می شکند تیغ را، خنده ی خون در نیام
ساقی، بی دست شد، خاک ز می مست شد
میکده آتش گرفت، سوخت می و سوخت جام
بر سر نی می برند، ماه مرا از عراق
کوفه شود شامتان، کوفه مرامان شام
از خود بیرون زدم در طلب خون تو
بنده ی حر تو ام، اذن بده یا امام!
عشق به پایان رسید ، خون تو پایان نداشت
آنک پایان من، در غزلی ناتمام ...
قزوه
۹۵/۰۷/۰۹