شکسته پیکر برگی به دار پاییزم
جمعه, ۱۲ آذر ۱۳۹۵، ۰۷:۴۸ ق.ظ
شکسته پیکر برگی به دار پاییزم
که آخرین غزلم را به خاک می ریزم
ز بس وداع تو را غمگنانه سر کردم
چکید اشک شب از رفتن غم انگیزم
بهشت ساده آغوش خویش را بگشا
که کودکانه به کاج تنت بیاویزم
نماز زائر اشک مرا پذیرا باش
که چون مسافر خسته ز بغض لبریزم
بهار واره بیا تا که با تمام وجود
شکوفه ی هنرم را به مقدمت ریزم
ز های و هوی پرم اینک ، بیا ، بیا ، تا من
چو مهر بغض ز لب های گریه برخیزم
طلسم ماندنم اینک به دست رجعت توست
شتاب کن که من از دست مرگ بگریزم
منوچهر ناصحی
۹۵/۰۹/۱۲