شکوه جـام جهان بین شکست ای ساقی
جمعه, ۲۲ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۰۶:۲۴ ب.ظ
شکوه جـام جهان بین شکست ای ساقی
نماند جز من و چشم تو مست ای ساقی
من شکسته سبو چــــاره از کجا جویم
که سنگ فتنه سر خم شکست ای ساقی
صفای خاطر دردی کشان ببین که هنوز
ز دامنت نکشیدند دست ای ساقی
ز رنگ خـــــون دل مـا که آب روی تو بود
چه نقش ها که به دل می نشست ای ساقی
درین دو دم مددی کن مگر که برگذریم
به سر بلندی ازین دیر پست ای ساقی
شبی که ساغرت از می پر است و وقت خوش است
بـــزن به شادی این غــــــــــم پرست ای ساقی
چه خون که می رود اینجا ز پای خسته هنوز
مگو که مـرد رهی نیست ، هست ای ساقی
روا مــــدار که پیوسته دل شکسته بود
دلی که سایه به زلف تو بست ای ساقی
ابتهاج
۹۶/۰۲/۲۲