صبحیم و از خزانه شب بردمیدهایم
سه شنبه, ۳۰ دی ۱۳۹۳، ۱۱:۴۷ ب.ظ
صبحیم و از خزانه شب بردمیدهایم
آری قسم به شب -شب رفته- سپیدهایم
آری قسم، قسم به شب آن دم که رام شد
رفته ست رفته رفته شب و ما رسیدهایم
شب بود و شبهه، شایعه قهر آسمان
از هر شهاب زخم زبانی شنیدهایم
گفتیم: قهر نیست خدا...آشتی ست او
گفتیم: ما که این همه نازش خریدهایم...
ما را به حال خویش نخواهد گذاشت، ما
سختیکشیدهایم، یتیمیچشیدهایم
آخر خودش هم از دلمان در میآورد
دنیا و آنچه را که شنیدیم و دیدهایم
دریا! مزن به سینه ما دست رد که ما
گر قطرهایم از آب وضویی چکیدهایم...
محمدمهدی سیار
۹۳/۱۰/۳۰