هم‌قافیه با باران

صبح سحر که پر نگشوده است، آفتاب

دوشنبه, ۱۵ تیر ۱۳۹۴، ۱۲:۱۷ ق.ظ

صبح سحر که پر نگشوده است، آفتاب
 می آیی و سمند تو را، عشق در رکاب

 روشن به توست چشمم و در پیشواز تو
 کوچک ترین ستاره ی چشمانم آفتاب

 بشکُف که چتر باز کنی بر سر جهان
 ای باغ نرگس! ای همه چون غنچه در نقاب

 ای چشمه ی زلال که با آرزوی تو
 از صد سراب رد شده ام در هوای آب

 ساقی! خمار می کشدم گر نیاوری
 از آن می هزار و دوصد ساله ام شراب

 با کاهلی به پرده ی پندار مانده اند
 ناباوران وصل تو ، جمعی ز شیخ و شاب

 بیدار اگر به مژده ی وصلت نمی شوند
 با بیم تیغ تیز برانگیزشان ز خواب

 آری وجود حاضر و غایب شنیده ام
 ای آنکه غیبت تو پُر است از حضور ناب

 با شوق وصل دست ز عالم فشانده ایم
 جز تو به شوق ما، چه کسی می دهد جواب؟


حسین منزوی

۹۴/۰۴/۱۵
هم قافیه با باران

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
هم قافیه با باران