صحبت از داغ تو بابا جگری میخواهد
چهارشنبه, ۲۱ مهر ۱۳۹۵، ۱۱:۲۹ ق.ظ
صحبت از داغ تو بابا جگری میخواهد
لب خشک از عطش و چشم تری میخواهد
آمدی باز سوی خیمه و با خود گفتم
نوجوانی است که مهر پدری میخواهد
کاش می خواستم از تو دو زره برداری
این همه نیزه علی جان سپری میخواهد
نگران سر خود باش که این لشگر کفر
باز هم معجز شق القمری میخواهد
تیرها زودتر از من به تنت بوسه زدند
خرد شد آینه ات شیشه گری می خواهد
نیست از جسم گلت چیز زیادی در دست
نه عبا، پارچه ی مختصری می خواهد
کاملاً یافت نشد هر چه تفحص کردیم
بردنت حوصله ی بیشتری می خواهد
باز کن چشم و ببین آمده پیشم زینب
قول صبر از پدر محتضری می خواهد
عباس احمدی
۹۵/۰۷/۲۱