صدایت میکنم در ظهر مردادی عرقریزان
چهارشنبه, ۲۶ شهریور ۱۳۹۳، ۰۱:۴۸ ب.ظ
صدایت میکنم در ظهر مردادی عرقریزان
صدایت میکنم در گیر و دار باد پاییزان
به لحن سربهداران و به سوز بیقراران و
به یاد قلبهای در هوای سینه آویزان
ورق خوردهست تاریخ از رضاخانها و برگشته
به نادرها، به افغانها، به خواب تلخ چنگیزان
به چشمم میکشم با سرمه این خاک مقدس را
که دیگر نیست حتی لحظهای پامال شبدیزان
بیا و استخوانهای سر دلدادههایت را
شبی از خواب بازوی پر از مهرت برانگیزان
برای خالی آغوش دخترهای بی بابا
عروسکهای خونآلود را از خاک برخیزان
چه آتشها که افتادهست روی دامن صحرا
کنار رود رود تو، کنار فصل گلریزان
فقط میآید از این عرصه بوی نامرادیها
که بازار رقیبان خورده بر پست کسادیها
تمام خشتهایی را که میچینند روی هم
به ویرانی مبدل میشود از کجنهادیها
هلا خانهخرابان! آتشافروزان این میدان!
که میکوبید بر دفهایتان با شور و شادیها
اگر گلدستهها را باز هم ویران کند طوفان
پر از الله اکبر میشود بغض منادیها
قلم بردار همسنگر بزن در جوهر جانت
که ظلمت گم شود پشت مداد بامدادیها
حسنی محمد زاده
صدایت میکنم در گیر و دار باد پاییزان
به لحن سربهداران و به سوز بیقراران و
به یاد قلبهای در هوای سینه آویزان
ورق خوردهست تاریخ از رضاخانها و برگشته
به نادرها، به افغانها، به خواب تلخ چنگیزان
به چشمم میکشم با سرمه این خاک مقدس را
که دیگر نیست حتی لحظهای پامال شبدیزان
بیا و استخوانهای سر دلدادههایت را
شبی از خواب بازوی پر از مهرت برانگیزان
برای خالی آغوش دخترهای بی بابا
عروسکهای خونآلود را از خاک برخیزان
چه آتشها که افتادهست روی دامن صحرا
کنار رود رود تو، کنار فصل گلریزان
فقط میآید از این عرصه بوی نامرادیها
که بازار رقیبان خورده بر پست کسادیها
تمام خشتهایی را که میچینند روی هم
به ویرانی مبدل میشود از کجنهادیها
هلا خانهخرابان! آتشافروزان این میدان!
که میکوبید بر دفهایتان با شور و شادیها
اگر گلدستهها را باز هم ویران کند طوفان
پر از الله اکبر میشود بغض منادیها
قلم بردار همسنگر بزن در جوهر جانت
که ظلمت گم شود پشت مداد بامدادیها
حسنی محمد زاده
۹۳/۰۶/۲۶