هم‌قافیه با باران

صدای پای بهار آمد و بهار نیامد

جمعه, ۳ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۱:۴۸ ق.ظ
صدای پای بهار آمد و بهار نیامد
سکون و صبر و قرارم سر قرار نیامد

به شوق دوست دلی داشتم نیامد و خون شد
به پای یار سری داشتم به کار نیامد

غمت به باد فنا داد عقل مختصرم را
چرا که با دل دیوانه ام کنار نیامد

به انتحار، خودم را مگر به او برسانم!
که هرچه هرچه نشستم، به انتظار نیامد

به خواب دیده ام آن مرد آن سوار می آید
نگو دوباره که اسب آمد و سوار نیامد

تمام کار و کس ما تویی که غایبی اما
چرا کسی به غم بی کسی دچار نیامد

"چو پرده دار به شمشیر می زند"، به امیدش
مقیم پرده نشستیم و پرده دار نیامد

إذا السماء خمید و إذا النجوم کدِر شد
إذا الجبال ترک زد، إذا البحار نیامد...

مهدی جهاندار
۹۵/۰۲/۰۳
هم قافیه با باران

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
هم قافیه با باران