هم‌قافیه با باران

صلا یا ایها العشاق کان مه رو نگار آمد

چهارشنبه, ۴ فروردين ۱۳۹۵، ۱۲:۳۲ ق.ظ

صلا یا ایها العشاق کان مه رو نگار آمد
میان بندید عشرت را که یار اندر کنار آمد

بشارت می پرستان را که کار افتاد مستان را
که بزم روح گستردند و باده بی‌خمار آمد

قیامت در قیامت بین نگار سروقامت بین
کز او عالم بهشتی شد هزاران نوبهار آمد

چو او آب حیات آمد چرا آتش برانگیزد
چو او باشد قرار جان چرا جان بی‌قرار آمد

درآ ساقی دگرباره بکن عشاق را چاره
که آهوچشم خون خواره چو شیر اندر شکار آمد

چو کار جان به جان آمد ندای الامان آمد
که لشکرهای عشق او به دروازه حصار آمد

رود جان بداندیشش به شمشیر و کفن پیشش
که هرک از عشق برگردد به آخر شرمسار آمد

نه اول ماند و نی آخر مرا در عشق آن فاخر
که عاشق همچو نی آمد و عشق او چو نار آمد

اگر چه لطف شمس الدین تبریزی گذر دارد
ز باد و آب و خاک و نار جان هر چهار آمد


مولوی

۹۵/۰۱/۰۴
هم قافیه با باران

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
هم قافیه با باران