هم‌قافیه با باران

ضمن عرض سلام معترضم

يكشنبه, ۱۵ اسفند ۱۳۹۵، ۰۸:۳۹ ب.ظ

ضمن عرض سلام معترضم
به وفورِ غم و به بی نانی
وارد است اعتراض میدانم
وارداست اعتراض میدانی

شیخ اگر عمر آدمی فانی ست
چرخ چرخیدو دور پایانی ست
شرط آخر قدم پشیمانی ست
گرچه همواره نا پشیمانی

احترامت که واجب است اما
نه برای مواجب است اما
دست ما را که خواجه بست اما
"نتوان لاف زد به آسانی"

به اهورا قسم مسلمانم
یک یهودی مسیحی ام جانم
ذره ای کم نگشته ایمانم
این منم یک اصیل ایرانی

دشتمان سوخت شیخ مسکوتی
آه از این پیروان نالوطی
این کلاغان جمعه هاطوطی
بی خیال اند در نگهبانی

دوری از ما نکن که ما خوبیم
سر غیرت به دار میکوبیم
ما که پایان قصه مصلوبیم
کوفه میماند و تو و هانی

از "فمم"  "ترخورانی ام" آ شیخ
من کجا و مباحثت با شیخ
با شما دوستم ولی یا شیخ
از دل دوستت چه میدانی؟

دشتمان سوخت شیخ کاری کن
قصد تکثیر نو نواری کن
خطبه ی استحاله جاری کن
تومگر قصه را بگردانی ...

مجتبی سپید

۹۵/۱۲/۱۵
هم قافیه با باران

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
هم قافیه با باران