طی زمان کن ای فلک ، مژده وصل یار را
شنبه, ۳۱ مرداد ۱۳۹۴، ۱۰:۱۶ ب.ظ
طی زمان کن ای فلک ، مژده وصل یار را
پارهای از میان ببر این شب انتظار را
شد به گمان دیدنی، عمر تمام و ، من همان
چشم به ره نشاندهام جان امیدوار را
هم تو مگر پیالهای، بخشی از آن می کهن
ور نه شراب دیگری نشکند این خمار را
شد ز تو زهر خوردنم مایه رشک عالمی
بسکه به ذوق میکشم این می ناگوار را
نیم شرر ز عشق بس تا ز زمین عافیت
دود بر آسمان رسد خرمن اعتبار را
وحشی اگر تو عاشقی کو نفس تورا اثر
هست نشانهای دگر سینه داغدار را
وحشی بافقی
۹۴/۰۵/۳۱