هم‌قافیه با باران

عابری می زده و دل زده از تزویرم

شنبه, ۴ دی ۱۳۹۵، ۰۲:۳۴ ب.ظ

عابری می زده و دل زده از تزویرم
مستی و راستی از اهل قلم دلگیرم

شهرمن شهره‌ی شاعرکشی وشحنه گری‌ست
به دلیلی که نمیدانمش اینجا گیرم

چه کسی دیده غم واقعی‌ام را در شعر
من که مشهور غزلهای پر از تصویرم

شعر درد است و این درد به غایت دلچسب
اعتیادیست که ناجور به او زنجیرم

نفسم شعر و تنم شعر و روانم شعر است
من اگر شعر نباشد بخدا میمیرم

مثل این کودک تریاک فروش سر خط
دست تقدیر چنین ساخته بی تقصیرم

غزلم شکوه‌ی منظوم نباید میشد
چه کنم بسته به احساس قلم میگیرم

مجتبی سپید

۹۵/۱۰/۰۴
هم قافیه با باران

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
هم قافیه با باران