عاشقی درد است و درمان نیز هم
يكشنبه, ۱۱ بهمن ۱۳۹۴، ۱۱:۵۲ ق.ظ
عاشقی درد است و درمان نیز هم
مشکل است این عشق و آسان نیزهم
جان فدا باید به این دلدادگی
دل که دادی میرود جان نیز هم
دامن از خار تعلق باز چین
باز گردد گل به دامان نیزهم
در نمازم قبله،گاهی پشت و روست
کافر عشقم،مسلمان نیزهم
عشق گفت از کفر و دین خواهی کدام
گفتمش این خواهم و آن نیز هم
بی سروسامان شوی در پای عشق
تا سرت بخشند و سامان نیز هم
ساقی ما چون می اندر خمره پخت
میدهد جامی به خامان نیز هم
شهریارا،شبچراغی یافتی
چشم و دلها کُن چراغان نیز هم...
شهریار
۹۴/۱۱/۱۱