عجب که شمع شبی در سرای من سوزد
جمعه, ۱۴ خرداد ۱۳۹۵، ۰۶:۳۱ ب.ظ
عجب که شمع شبی در سرای من سوزد
من آن نی ام که کسی از برای من سوزد
مجال خواب چو شمعم به هیچ پهلو نیست
ز بس که داغ تو سر تا به پای من سوزد
چنین که آتش آهم زبانه زد ترسم
که آه من دگری را بجای من سوزد
اگر فرو نخورم ناله در جگر بیم است
که همدمان مرا ناله های من سوزد
شرار سینه نه تنها بلای من اهلی است
که هر که مینگرم در بلای من سوزد
اهلی شیرازی
۹۵/۰۳/۱۴