عشقت به من این درد را تحمیل کرده است
دوشنبه, ۲۹ آذر ۱۳۹۵، ۱۱:۱۱ ق.ظ
عشقت به من این درد را تحمیل کرده است
چون گاو پیشانی سفید ایل کرده است
زخمی تر از آنم که در وصفی بگنجم
وصف مرا گویافقط انجیل کرده است
عشق تو با قلب من بیچاره میکرد
کاری که با یک زنده، عزرائیل کرده است
نفرین به این عشقی که هر جا پانهاده
قابیلیان را قاتل هابیـــــل کـــــرده است
فرعون مست از هر طرف موسای دل را
سیلی خور امواج سرد نیل کرده است
اینجا زنی تنها تمـــــام سبزی اش را
چون باغ پاییزی به غم تبدیل کرده است
حالا دلم لبریز از ســـــرمای نفرت
یادتورا سرمای من قندیل کرده است
در آخرین فصل کتاب زندگی نیز
با یک خیانت قصه را تکمیل کرده است
فرشته خدابنده
۹۵/۰۹/۲۹