هم‌قافیه با باران

عشق آمد و راه و چاه را یادم داد

پنجشنبه, ۳۰ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۷:۳۱ ب.ظ

عشق آمد و راه و چاه را یادم داد
در پیچ و خَم حادثه امدادم داد

گفتا زتبارکوهکن هایم وبس
شیرینی درد و شور فرهادم داد

وقتی که به دریای غمی نوح شدم
طوفان شدودرمهلکه بربادم داد

با زمزمه ی درس خود استادجفا
دیوان پریشانی و بیدادم داد

شیطان زده ای همچومغول آمدورفت
بیغوله ای از خانه ی آبادم داد

برشانه خسته کوه غم گشت و نشست
با بغض گلو حسرت فریادم داد

رفتم که به عشرت پَر وبالی بزنم
درآبی  بی کرانه صیادم  داد

با این همه شادم به حضورش که هم او
با جور و جفای خویش بنیادم داد

مرتضی برخورداری

۹۵/۰۲/۳۰
هم قافیه با باران

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
هم قافیه با باران