عشق از روز ازل روی زبان افتاده است
جمعه, ۳۰ بهمن ۱۳۹۴، ۰۸:۵۳ ق.ظ
عشق از روز ازل روی زبان افتاده است
مثل باران نغمه خوان از آسمان افتاده است
خرم آباداست و از چشمان عاشق پرورش
هرکه افتاده است از نام و نشان افتاده است
هرکه بی میل است با او چون درختی بی ثمر
آفتی دید از نگاه باغبان افتاده است
بی صدا می افتد از بالای شاخه بر زمین
برگ شادابی که در چنگ خزان افتاده است
قصه ی عشق من و تو بی شباهت نیست با
حبه قندی که میان استکان افتاده است؟
ریختم چای غزل در استکانت نوش کن
گل دم است و تا بماند از دهان افتاده است
محمدعلی ساکی
۹۴/۱۱/۳۰