عشق تو آخر مرا در ناتوانی می کشد
سه شنبه, ۲۳ دی ۱۳۹۳، ۰۹:۳۵ ب.ظ
عشق تو آخر مرا در ناتوانی می کشد
مثل پیری خسته در اوج جوانی می کشد
بی تو سربازی زمینگیرم ولی احساس تو
با کبوتر ها دلم را آسمانی می کشد
یک گلوله ،راه گم کرده مرا بی دردسر
می رسد از راه و روزی ،ناگهانی می کشد
دوستت دارم ولی آشفته بازار جنون
عاقبت این عشق را از بد گمانی می کشد
بی خیال تو به هر سو میرم آخر مرا
فکر اینکه روز وشب با دیگرانی می کشد
سر به بالین از پر قو می گذاری نیمه شب
غم مرا بی آنکه تو چیزی بدانی می کشد
طرح لیلی می چکد از پیچش دیوار ها
یک نفر را مثل مجنون روانی می کشد!
غربت موی تورا قد می کشد،روح مرا
گچبری خانه های سازمانی می کشد
سید مهدی نژاد هاشمی
۹۳/۱۰/۲۳