عمرگذشت و همچنان داغ وفاست زندگی
چهارشنبه, ۱ بهمن ۱۳۹۳، ۰۷:۰۷ ب.ظ
عمرگذشت و همچنان داغ وفاست زندگی
زحمت دل کجا بریم آبله پاست زندگی
دل به زبان نمیرسد لب به فغان نمیرسد
کس به نشان نمیرسد تیر خطاست زندگی
پرتوی ازگداز دل بسته ره خرام شمع
زینکف خون نیم رنگ پا به حناست زندگی
تا نفس آیت بقاست نالهکمین مدعاست
دود دلی بلندکن دست دعاست زندگی
از همه شغل خوشترست صنعت عیب پوشیت
پنبه به روی هم بدوز دلقگداست زندگی
یک دو نفس خیال باز، رشته ی شوق کن دراز
تا ابد از ازل بتاز ملک خداست زندگی
خواه نوای راحتیم خواه طنینکلفتیم
هر چه بود غنیمتیم صوت و صداست زندگی
شورجنون ما و من جوش وفسون وهم وظن
وقف بهار زندگیست لیک کجاست زندگی
جز به خموشی از حباب صرفه ی عافیتکه دید
ای قفس اینقدر مبال تنگ قباست زندگی
«بیدل»ازین سراب وهم جام فریب خوردهای
تا به عدم نمیرسی دور نماست زندگی
بیدل دهلوی
۹۳/۱۱/۰۱