عمری ست که در هر نفسی از غمِ دلدار
يكشنبه, ۱۴ آذر ۱۳۹۵، ۰۲:۰۷ ب.ظ
عمری ست که در هر نفسی از غمِ دلدار
آه از دل مـن خـیزد و دود از لبِ سیگار
آهی کـه درو کرده ام از حاصل عمرم
بر شانه ی خود دارم و دنبالِ خـریدار
آنکس که مرا روز ازل عاشق خود کرد
دیگر ندهد ثانیه ای وعـده ی دیدار
ای کــاش بیاید نفسی روی مــزارم
وقتی که زدند عکس مرا بر در و دیوار
کم حوصله می باشم و پیوسته بلند است
در وسعت شب آه مــن و شیون گیتار
احــوال مـرا در سجلی ثبت نکردند
تا روز وداع کــم شوم از دفـتر آمار
روزی که من از باغ پر از لاله گذشتم
جا مانده غــزل مثنوی ام زیر سپیدار
پیوسته دعا می کند این بنده ی عاصی
هر لحظه نگهدارِ عسل حضرت دادار
علی قیصری
۹۵/۰۹/۱۴