فتوی ز دل خواستم گفت بگذر به میخانه ی دل
شنبه, ۲۹ شهریور ۱۳۹۳، ۰۲:۵۰ ب.ظ
فتوی ز دل خواستم گفت بگذر به میخانه ی دل
ایمان و امن و امان است شعر امینانه ی دل
دُردی کش درد و داغم، جز غم نیامد سراغم
داغ است دُردانه ی جان، درد است دُردانه ی دل
فرق من و دل در این بود او ماند و من رفتم از خویش
باری ست بر شانه ی من، بالی ست بر شانه ی دل
از بس شکستیم در خویش، آیینه بستیم در خویش
از شیشه های شکسته پر شد پریخانه ی دل
جمعی حقیقت ندیده افسانه گفتند و خفتند
چیزی حقیقت ندارد مانند افسانه ی دل
دل را چراغان او کن، با اشک ها شستشو کن
بیرون شو از خانه ی جان، بیرون زن از خانه ی دل
مستان یکدست لبیک، تا باده ای هست لبیک
دست دلم را بگیرید، سر رفته پیمانه ی دل
علیرضا قزوه
۹۳/۰۶/۲۹