هم‌قافیه با باران

فراموش می شوم راحت تر از ردپایی بر برف

دوشنبه, ۲۷ مهر ۱۳۹۴، ۰۶:۰۶ ب.ظ

فراموش می شوم
راحت تر از ردپایی بر برف
که زیر برفی تازه دفن می شود
راحت تر از خاطره ی عطر گیجی در هوا
که با رهگذری تازه از کنارت رد می شود
و راحت تر از آنکه فکر کنی
فراموش می شوم
و چقدر دروغ گفتن در پاییز راحت است !
وقتی یادت نمی آید
کدام یکشنبه عاشق ترین زن دنیا بودم
و کدام یکشنبه پیراهنت آنقدر آبی بود
یادت نمی آید
و سال هاست کنار همین شعر ایستاده ام
و هی به ساعتی نگاه می کنم که عقربه هایش
درست روی شش از کار افتاده اند
( یادم نبود
 پاییز فصلی است
 که تمام درختان خواب آن را دیده اند )
اینجا کجاست ،
کدام روزِ کدام سال است ،
من کی ام ؟
من حتی نام خودم را فراموش کرده ام
می ترسم یکی بیاید و
با اولین اسمی که صدا می زند لیلا شوم
می ترسم
پیراهن آبی پوشیده باشد
و یادش نباشد دیگر
« چنانکه افتد و دانی » برای من دیر است
و آنوقت
با عریانی پیرم چه خواهی کرد ؟
اگر فراموش کرده باشی قرارهایمان را
فراموش کرده ایم .
 
 
"لیلا کردبچه

۹۴/۰۷/۲۷
هم قافیه با باران

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
هم قافیه با باران