فردا برای آمدن دیر است، تا زندهام فکری به حالم کن
جمعه, ۲۹ خرداد ۱۳۹۴، ۰۳:۱۳ ب.ظ
فردا برای آمدن دیر است، تا زندهام فکری به حالم کن
امروز و فردا رفتنی هستم، از مرگ حتمی پیشگیری کن
این خانه تاریک است... زندان است، آزاد کن، آزادیم با تو
من بیصداتر از سکوتم، آه... فکری به حال این اسیری کن
تو قهرمان قصههایم باش، از جنس مردان اساطیری
یک کاوهٔ آهنگر دیگر... ای رستم دستان، دلیری کن
من سرزمینم رو به نابودی ست، من حال و روزم فقر و تردید است
تنها مرا نگذار، پیشم باش، از بینوایان دستگیری کن
تا کودکیهایم نخشکیده، هم بازیم کن باز با باران...
فکری به حال هرزگیهای، این خار و خسهای کویری کن
محسن مهرپرور
امروز و فردا رفتنی هستم، از مرگ حتمی پیشگیری کن
این خانه تاریک است... زندان است، آزاد کن، آزادیم با تو
من بیصداتر از سکوتم، آه... فکری به حال این اسیری کن
تو قهرمان قصههایم باش، از جنس مردان اساطیری
یک کاوهٔ آهنگر دیگر... ای رستم دستان، دلیری کن
من سرزمینم رو به نابودی ست، من حال و روزم فقر و تردید است
تنها مرا نگذار، پیشم باش، از بینوایان دستگیری کن
تا کودکیهایم نخشکیده، هم بازیم کن باز با باران...
فکری به حال هرزگیهای، این خار و خسهای کویری کن
محسن مهرپرور
۹۴/۰۳/۲۹