فیروزهتر از کاشی حوض است، خیالت
يكشنبه, ۲۴ اسفند ۱۳۹۳، ۰۲:۳۸ ب.ظ
فیروزهتر از کاشی حوض است، خیالت
جاری است ز چشمان تو آن عشق زلالت
تیغی که دو صد کشته به یک طُرفه بیفکند
چیزی نبوَد جز خمِ ابرویِ هلالت
آن لشکرِ گیسو که روان گشت به تاراج
گو خونِ سَرَم ریز که سر گشته حلالت
بانو! تو کدامین دمی از روحِ خدایی
زیرا که نزاده است دگر همچو مثالت
آغوش گشا تا که تو را سیر ببویم
آرامترین بارشام اندر پر و بالت
****
از نیمه گذشت است شب و منتظرم من
کو بانگ مؤذن به أرِحْنیِ بلالت؟
مسعود انصاری
۹۳/۱۲/۲۴