قد میکشم که باد شوی، پرپرم کنی
جمعه, ۱۷ بهمن ۱۳۹۳، ۱۱:۰۷ ب.ظ
قد میکشم که باد شوی، پرپرم کنی
بو بو و برگ برگ فراون ترم کنی
سوسو زدی و من به هوای تو آمدم
پس حقّم این نبود که خاکسترم کنی
خوش میگذشت شاخه؛ رسیدم، که رد شدی
تا یک دهن بچینیام و نوبرم کنی
از اوج سبزهای بلند آمدم که تو
با زرد های ریخته هم بسترم کنی
تن داده ام که رقص سر انگشت های تو
بندم کند، عروسک بازیگرم کنی
تکرار کردم آنچه تو میخواستی و ... آه
غافل شدم از این که کس دیگرم کنی
من یک حقیقتم اگر از من گذر کنی
من یک دروغ محضم اگر باورم کنی
چیزی نمانده از منِ آن روزهای من
گل داده ام که باد شوی، پرپرم کنی
مهدی فرجی
۹۳/۱۱/۱۷