قربان آن سری که مرا سربلند کرد
پنجشنبه, ۱۶ بهمن ۱۳۹۳، ۱۱:۱۰ ب.ظ
قربان آن سری که مرا سربلند کرد
تنها برای دیدن من سر بلند کرد
دستی که بینیاز به دامی و دانهای
من را کبوترانه به خود پایبند کرد
نفرین عشق بر دل من باد اگر دمی
با هرکه جز غم تو بگو و بخند کرد
“هرکس که دید روی تو بوسید چشم من”
آئینه بودن تو مرا خودپسند کرد
بیم جدایی است نه شوق رها شدن
در آن سری که عشق دلش را به بند کرد
مژگان عباسلو
۹۳/۱۱/۱۶