قسم به زلف سیاهش که اعتبار من است
سه شنبه, ۲۶ دی ۱۳۹۶، ۰۸:۴۰ ب.ظ
قسم به زلف سیاهش که اعتبار من است
ربوده صبر و قرارم و لی قرار من است
به قدر ثانیه ای گر نبوده در بَرمن
بقدر ثانیه ها یاد او کنار من است
نشسته نام نکویش به جای ذکر نماز
به حمد و سوره چه حاجت که او شعار من است
طواف روی و ضریح دو چشم گیرایش
دلیل تازه ی لا یمکن والفرار من است
سپرده ام تن و شاخه به باد پاییزی
چه غم ز ریزش برگم که نوبهار من است
خوشم به حرف و حدیث نهفته در دل شهر
که شهره ام به جنونی که افتخار من است
منم مسافر راهی غریب و جانفرسا
که درد دوری او شانه شانه بار من است
مرتضی برخورداری
۹۶/۱۰/۲۶