هم‌قافیه با باران

قصد کرده است تمام جگرم را ببرد

چهارشنبه, ۲۱ مهر ۱۳۹۵، ۰۴:۲۹ ب.ظ

قصد کرده است تمام جگرم را ببرد
با خودش دلخوشی دور وبرم را ببرد

من همین خوش قد و بالای حرم را دارم
یک نفر نیست از اینجا پسرم را ببرد

دسترنج همه ی زحمت من این آهوست
چقدر چشم نشسته ،ثمرم را ببرد

این چه رسمی است پسر جای پدر ذبح شود
حاضرم پای پسرهام،سرم را ببرد

تا به یعقوبِ نگاهم نرسیده خبرش
می شود باد برایش خبرم را ببرد

نیزه دنبال دلم بود تنش را می گشت
قصد کرده است بیاید جگرم را ببرد

تو فقط قول بده دست به گیست نزنی
مقنعه ت بازکنی ، بال و پرم را ببرد

تو برو خیمه خودم پشت سرت می آیم
چه نیازی است کسی محتضرم را ببرد

دست و پاگیر شدم ،زود زمین می افتم
یک نفر زود ، تن درد سرم را ببرد

همه سرمایه ام این است که غارت شده است
هر که خواهد ببرد جنس حرم را...ببرد

صد پسر خواسته بودم ز خدا ،آخر داد
صد علی داد به من تا که سرم را ببرد

علی اکبر لطیفیان

۹۵/۰۷/۲۱
هم قافیه با باران

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
هم قافیه با باران