هم‌قافیه با باران

قهرت آتش زد به لبخندی که بر لب داشتم

چهارشنبه, ۱۳ تیر ۱۳۹۷، ۰۴:۵۶ ب.ظ

قهرت آتش زد به لبخندی که بر لب داشتم
ریشه کن کرد آنچه را با زور و زحمت کاشتم

قله ی آتشفشانی هستم از وقتی شکست
بغض هایی را که عمری روی هم انباشتم

ای که همزاد سرابی ،شک به عقلم کرده اند
از زمانی که به سمت تو قدم برداشتم

از گلستان هیچ آثاری ندیدم ،در عوض
سوختم در آتش اما پا عقب نگذاشتم

نیمی از من هوشیار و نیمی از من مست بود
در رگانم الکل پنجاه درصد داشتم

مثل مار از درد می پیچم به خود در راه عشق
مار پیچ است آنچه راه راست می پنداشتم

جواد منفرد

۹۷/۰۴/۱۳
هم قافیه با باران

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
هم قافیه با باران