هم‌قافیه با باران

قهقه گریه...هق هقِ خنده، گَهی آرام و گاه طوفان است

شنبه, ۱۱ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۲:۰۹ ب.ظ

قهقه گریه...هق هقِ خنده، گَهی آرام و گاه طوفان است
یک نفر بین خنده می گرید، یک نفر بین گریه خندان است
 
لحظه ی سختِ ساده دل دادن، لحظه ای ساده...سخت دل کندن
درک آسان لحظه ای سخت است، لحظه هایی که سخت آسان است
 
شده ام مثل آن مسافر کش، روز های نخست فروردین
"پُرِ" درد است و...می رود "خالی"، خسته از آخرین خیابان است
 
حجم یک پادگان چه می فهمد، خبری تلخ...بغض یک سرباز
شب عقدِ تمامِ زندگی اش، او روی برجکی نگهبان است
 
باز باران...پیاده رو...دو نفر، زیر یک چتر همقدم با عشق
روبه روشان زنی ست کهنه فروش، صورتش خیس اشک و باران است
 
یک نفر در جنابتِ فکرِ، یک وجب شهوت از تن یک زن
دو وجب آن طرف پس از کاما،... یک نفر گیرِ یک وجب نان است

گرگِ باران ندیده بره شدو...بره هایی که گرگ دیده شدند
کاری از عشق بر نمی آید، تا صداقت دروغِ چوپان است....
 
 ظهیر مومنی

۹۵/۰۲/۱۱
هم قافیه با باران

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
هم قافیه با باران