لبریزم از پژمردگی از زرد چون پاییز
چهارشنبه, ۱۰ آذر ۱۳۹۵، ۰۲:۰۲ ب.ظ
لبریزم از پژمردگی از زرد چون پاییز
از حیرت، از آشفتگی، از درد چون پاییز
می سوزم از داغ فراق مرگ، کاری کن
ای زندگی ای موسم خونسرد چون پاییز!
جوجه کلاغان هراسان مرا، دنیا
در دامن نارنجی اش پرورد چون پاییز
دلتنگ شب های بلندت می شوم ای غم!
هرجا که رفتی شب به شب برگرد چون پاییز
عمری به دل گفتم چرا غمگین؟ چرا خونین؟
آرام نجوا کرد نجوا کرد:چون پاییز...
زهرا بشری موحد
۹۵/۰۹/۱۰