لبریز از اشک و آهیم
سه شنبه, ۱۳ مهر ۱۳۹۵، ۱۲:۴۵ ق.ظ
لبریز از اشک و آهیم
چون کوله بار گناهیم
با پا و دست و سر و چشم
هر یک نفر یک سپاهیم
درزندگی مثل کوهیم
در روضه مانند کاهیم
تا اشک و روضه ست در کار
خوبیم ما رو به راهیم
هیئت اگر که نباشد
در شهر بی سر پناهیم
ما شاکیان هرچه باشیم
محکوم این دادگاهیم
ای اشک ها خوش رسیدید
ما آخرین ایستگاهیم
در تکیه های تو عمری ست
دنبال یک تکیه گاهیم
حاشا که روزی بگویند
ما نوکر نیمه راهیم
تا که غلام تو هستیم
الحق که مانند شاهیم
از بس که دور حسینیم
چون گنبد و بارگاهیم
ده ماه را لحظه لحظه
در حسرت این دوماهیم
قبل از پدر، قبل مادر
مدیون شال سیاهیم
غیر از غمت از دو دنیا
حاشا که چیزی بخواهیم
مهدی رحیمی
۹۵/۰۷/۱۳