هم‌قافیه با باران

لرز لرزان می شوند از دیدنت دیوارها

سه شنبه, ۲۵ خرداد ۱۳۹۵، ۱۲:۵۷ ق.ظ

لرز لرزان می شوند از دیدنت دیوارها
بعد از آن تلّی به جا می ماند از آوارها

حرف رسمِ قرصِ ماهِ صورتت تا می شود
اشتباهی می روند از هولشان پرگارها

از تو می گفتند حتّی – طبقِ تحقیقات من –
مردمان ابتدایی هم درون غارها؛

از همان دوران به امید غذایی ناب تر
لقمه ای پایین نرفت از حلق آدم خوارها!

گوشه ای کز کرده اند و لب به دندان می گزند
چشم تو افزوده بر جمعیّت بی کارها

علت نا امنی خاورمیانه چشم توست
این نگاه سرکشت، این جفتِ آتشبارها

نقض قانون اساسی می کنی با هر قدم
زیر پایت له شده مجموعۀ هنجارها

من حسودی می کنم لطفا به خواب کس نرو
چشمتان درویش باشد "خواهشاً" بیدارها

تا نبینم در کنارت می نشیند هرکسی
نیمکت دیگر نسازید اصلاً ای نجّارها...

سونیا نوری

۹۵/۰۳/۲۵
هم قافیه با باران

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
هم قافیه با باران