لیلایی و دیریست که من بادیه گردم
دوشنبه, ۱۶ فروردين ۱۳۹۵، ۰۶:۲۱ ب.ظ
لیلایی و دیریست که من بادیه گردم
با خیل رقیبان همه جا گرم نبردم
گه زائر کوی تو به صد شوق و تمنا
گه در هوس جرعه ای از باده ی دردم
ازخون دلم راه کشیدم که بیایی
عالم همه دانند که در عشق تو فردم
هرچند که قافی و نظرگاه تو سیمرغ
با این همه افتادگیم صخره نوردم
افسوس که شیرینی و تلخ است مرامت
بازنده ی عشق تو و این بازی نردم
گاهی به مدارایی و دلجویی و پیمان
گه با دگرانی زدرگاه تو طردم
ازیُمن جفای تو در این وادی هجران
پیمانه ی لبریز غم و ناله ی سردم
از حُسن و وفای توچه حاصل شده دل را
جز درد و پریشانی و رخساره ی زردم
مرتضی برخورداری
با خیل رقیبان همه جا گرم نبردم
گه زائر کوی تو به صد شوق و تمنا
گه در هوس جرعه ای از باده ی دردم
ازخون دلم راه کشیدم که بیایی
عالم همه دانند که در عشق تو فردم
هرچند که قافی و نظرگاه تو سیمرغ
با این همه افتادگیم صخره نوردم
افسوس که شیرینی و تلخ است مرامت
بازنده ی عشق تو و این بازی نردم
گاهی به مدارایی و دلجویی و پیمان
گه با دگرانی زدرگاه تو طردم
ازیُمن جفای تو در این وادی هجران
پیمانه ی لبریز غم و ناله ی سردم
از حُسن و وفای توچه حاصل شده دل را
جز درد و پریشانی و رخساره ی زردم
مرتضی برخورداری
۹۵/۰۱/۱۶