ماندن میان ِ برزخ این کفر و دین خوش است
جمعه, ۱۳ شهریور ۱۳۹۴، ۰۹:۵۹ ب.ظ
ماندن میان ِ برزخ این کفر و دین خوش است
لب را سپردن به لب آتشین خوش است
بگذر از این طرف که هزاران هزار سال
در انتظار تو بکند دل , کمین ,خوش است
قلب مرا جدا کن و از سینه ام بکن
مفت تو دست شستن کوه از نگین خوش است
اصلن میان این همه افکار خوب و بد
دل بردن تو با هوسی دل نشین خوش است
بنشین میان هر غزلم یا که قد بکش
روییدن درخت در این سرزمین خوش است
لایمکن و فرار از این عشق , همچنان
ماندن میان این قفس آهنین خوش است
,
دامن بگیر !پشت سرت میدوم که این
دست نیاز بردن ِ بر آستین خوش است
,
تن میزنم به گرمی آغوش تو اگر
جان دادن دوباره ی من اینچنین خوش است
سید مهدی نژادهاشمی
۹۴/۰۶/۱۳