مانده ام در تنگنای این حصارِ آهنی
چهارشنبه, ۱۳ تیر ۱۳۹۷، ۰۵:۵۷ ب.ظ
مانده ام در تنگنای این حصارِ آهنی
سخت تاریکم در این شهرِ تهی از روشنی!
ای اهورایی ترین انسان! مرا آزاد کن
روح من پژمرد در این خلوت اهریمنی
دشنه های ناروا از چارسو می وزند
کو جنون غیرتی تاسربرآرد گردنی؟!
سکّه گشته کار وبارِ پارسای دین فروش
می کند با خنده از جیبِ رعیّت رهزنی !
شهرزادِ قصّه گو در سیرک بازیگر شده
همسری را برگزیده از نژادِ ژِرمنی !
عصمتِ دیرین و رازآلوده ی شرقی کجاست
عشوه ها گُل می کند از چهره های روغنی
خسته ام ای رستم ِمغموم ! دستم را بگیر
خسته از دست ِبرادرخوانده های ناتنی...
یدالله گودرزی
سخت تاریکم در این شهرِ تهی از روشنی!
ای اهورایی ترین انسان! مرا آزاد کن
روح من پژمرد در این خلوت اهریمنی
دشنه های ناروا از چارسو می وزند
کو جنون غیرتی تاسربرآرد گردنی؟!
سکّه گشته کار وبارِ پارسای دین فروش
می کند با خنده از جیبِ رعیّت رهزنی !
شهرزادِ قصّه گو در سیرک بازیگر شده
همسری را برگزیده از نژادِ ژِرمنی !
عصمتِ دیرین و رازآلوده ی شرقی کجاست
عشوه ها گُل می کند از چهره های روغنی
خسته ام ای رستم ِمغموم ! دستم را بگیر
خسته از دست ِبرادرخوانده های ناتنی...
یدالله گودرزی
۹۷/۰۴/۱۳