مانده ام مات مانده ام حیران
دوشنبه, ۳ فروردين ۱۳۹۴، ۱۰:۴۴ ب.ظ
مانده ام مات مانده ام حیران
مانده ام با خودم چه کار کنم
مثل یک گردباد سرگردان
می روم از خودم فرار کنم
می روم! باز می رسم به خودم
چه کنم با خودم کجا بروم؟
دور باطل، تسلسل باطل
بازگردم دوباره یا بروم؟
مثل ماهی سیاه کوچولو
گیرم از بسترم زدم بیرون
کوسه های دهن گشاده مرا
در ارس می خورند یا کارون
فرض کن یک پرنده بازم
فرض کن یک پرنده آزاد
همه جا آسمان همین رنگ ست
ورزقان، قائنات، شین آباد
من ولی آدمم زبان دارم
می توانم تو را صدا بزنم
(ای خدای بزرگ بی همتا)
داد خود را به کی؟ به کی ببرم؟
حرف خود را کجا؟ کجا بزنم؟
هر چه دردست بر سرم آوار
هر چه خون ست در دلم جاری
پرم از رفت و آمد اشباح
در شبی از جنون ادواری
باز گردم به اول شعرم:
مانده ام مات مانده ام حیران
مثل بهت غریب سارینا1
مثل لبخند پرپر سیران2
بهروز یاسمی
1و2: نام دختران دانش آموز درگذشته در آتش سوزی دبستان شین آباد
۹۴/۰۱/۰۳