هم‌قافیه با باران

ماه در حیرت آن چهر دلارای علی ست

دوشنبه, ۱۳ مهر ۱۳۹۴، ۰۸:۵۸ ب.ظ

ماه در حیرت آن چهر دلارای علی ست

روز و شب معتکف دیر تولای علی ست

 

عرشیان جامه ی احرام به تن دوخته اند

خیل حجاج همه غرق تمنای علی ست

 

نور درنور علی آمد واحمد بوجود

شب معراج نبی محو تماشای علی ست

 

در احد هاتفی از غیب بر آورد خروش

«لافتی»گوهری از ساحل دریای علی ست

 

ساقی کوثر و سرمایه ی اطفال یتیم

خلعتی دوخته برقامت رعنای علی ست

 

با نبی گفت که «اکملت و لکم»نیست عجب

این هم از دولتی خُلق مصفای علی ست

 

جمله زرتشت و مسیحی و مسلمان و یهود

عالمی مست زیک جرعه ی صهبای علی ست

 

شیر دشمن شکن و عارف سجاده وعشق

ذکر یاهو همه جا بر لب شیدای علی ست

 

آنکه بردوش نبی کعبه زاصنام زدود

آنکه خیبر شکند دست توانای علی ست

 

آری آن دست که بالا شدو فرمود نبی

خیر عقبای شما در ید بیضای علی ست

 

آنکه لب تشنه دویده ست به وادی سراب

بی گمان در هوس جام گوارای علی ست


مرتضی برخورداری
۹۴/۰۷/۱۳
هم قافیه با باران

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
هم قافیه با باران