هم‌قافیه با باران

ماه من گفتم که با من مهربان باشد، نبود

پنجشنبه, ۱۱ آذر ۱۳۹۵، ۰۲:۰۷ ق.ظ

ماه من گفتم که با من مهربان باشد، نبود
مرهم جان من آزرده جان باشد، نبود

از میان بی موجبی خنجر به خون من کشید
اینکه اندک گفتگویی در میان باشد، نبود

بر دلم سد کوه غم از سرگرانیهای او
بود اما اینکه بر خاطر گران باشد، نبود

خاطر هرکس از و می‌شد، به نوعی شادمان
شادمان گشتم که با من همچنان باشد، نبود

وحشی از بی لطفی او سد شکایت داشتیم
پیش او گفتم که یارای زبان باشد، نبود

وحشی بافقی

۹۵/۰۹/۱۱
هم قافیه با باران

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
هم قافیه با باران