هم‌قافیه با باران

مثل دو تا گنجیشک ترسیده

دوشنبه, ۲۴ خرداد ۱۳۹۵، ۰۸:۴۲ ب.ظ

مثل دو تا گنجیشک ترسیده
مثل دو تا فنجون وارونه
مثل دو تا دفترچه ی کاهی
که هیشکی توشونو نمیخونه

مثل دو تا پروانه ی زخمی
که بالشونو آدما کندن
مثل دو تا ماهی که رو قلاب
چشماشونو آهسته می بندن

دو تّا گوزن قطبی تنها
که خون گرفته رد پاشونو
یا نه !دو تا مرغابی وحشی
که گربه خورده کله هاشونو

مثل دو تا نعش لگد خورده
مثل دو تا نقاشی پاره
مثل دو تا قبر تک افتاده
که هیشکی گل روشون نمیذاره

مثل دوتا سنجاقک غمگین
که نصفه شونو مورچه ها بردن
مثل دو تا خرگوش لاغر که
چشماشونو جغدا درآوُردن

مثل یه بچه هرچی از ما موند
لای یه مُش خاکِ سیا جا شد
ما زندگی کردیم و تن هامون
آخر نصیب مرده شورا شد

ما خونه های خلوتی بودیم
که موشا دیواراشو گز کردن
بن بست دورافتاده ای بودیم
که اسمشو صد بار عوض کردن

گرچه طلسم مُردگی مونو
با زندگی باطل نمیکردیم
ما رو تو کوچه میزدن، اما
دستای هم رو ول نمیکردیم...

مث دو تا سیاره ی خالی
افتادیم از هفت آسمون هربار
سیلی زدن تو گوشمون هر روز
چاقو زدن تو سینه مون هربار

پر پر زدیم و تازه دونستیم
هیشکی سقوطت رو نمی بینه
ما زندگی کردیم و فهمیدیم
که زندگی یه خواب سنگینه...
 
 حامد ابراهیم پور

۹۵/۰۳/۲۴
هم قافیه با باران

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
هم قافیه با باران